مشرق-- برخي عملکرد او را در اين فرصت يک ساله ناموفق ارزيابي مي کنند و بر ضرورت تغيير رييس و تحولات بنيادي در شبکه مديريتي رسانه به اصطلاح ملي تأکيد مي ورزند. برخي ديگر، از عملکرد ضرغامي و تيمش دفاع مي کنند و مشکلات موجود راديو و تلويزيون را به بدنه عريض و طول و متورم و چربي گرفته اين سازمان نسبت مي دهند و مي گويند تا زماني که اين 20 هزار کارمند و مدير و تکنيسين و برنامه ساز که در 110 شبکه راديو و تلويزيوني به 32 زبان فراملي برنامه توليد و پخش مي کنند، با ديدگاه ها، سلايق و عقايد و تصميمات مديريت سازمان هماهنگ و همراه نشوند، در بر همين پاشنه خواهد چرخيد و با تغيير رييس و معاونين صدا و سيما، تغييري جدي در خروجي اين رسانه حاصل نخواهد شد.
ضرغامي در يک سالي که گذشت تمام تلاش خود را به کار گرفت تا تحول موردنظر رهبري را در راديو و تلويزيون محقق سازد که متأسفانه اين تلاش ها بيشتر معطوف به تغيير مديران و مديريت ها در صدا و سيما بود و آخرين اقدام وي نيز که قابل تأمل به نظر مي رسد، تشکيل "شوراهاي راهبردي" براي شبکه هاي تلويزيوني است که گويا در يک شرايط اضطراري و با شتابزدگي اجرايي شده است.
ميرباقري که مدت ها بود گفته مي شد ماندني نيست، بي مقدمه از مديريت سيما کنار گذاشته شد. علي دارابي که قائم مقام ضرغامي بود، جاي او نشست و بلافاصله و با عجله دست به تغييرات مديران در سيما زد و اخيراً نيز در يک اقدام به ظاهر ابتکاري، براي هر شبکه تلويزيون، يک شوراي راهبردي منصوب کرده، ولي ترکيب افراد منتخب براي عضويت در شوراهاي راهبردي نشان مي دهد که مديريت کلان صدا و سيما هنوز مشکل اساسي اين سازمان را درک يا باور نکرده است و هم چنان در نگاه سنتي خود محصور است و محافظه کاري افراطي هم چنان دست و بالش را بسته است.
در دنياي مدرن، "شوراهاي راهبردي" يا "اتاق هاي فکر" در نظام هاي سياسي و سازمان ها و نهادهاي تابعه، از افرادي متشکل مي شوند که داراي ويژگي ها و توانايي هاي خاص باشند. ويژگي ها و توانايي هايي که با نوع مأموريت اين اتاق هاي فکر (tink tank) تناسب و تطبيق داشته باشد. کساني که وظيفه فکر کردن، نقد کردن و ايده پردازي دارند، ذاتاً آدم هاي اجرايي نيستند و نه توان کار اجرايي و مديريتي دارند و نه تمايل و رغبتي براي ورود به اين عرصه ها در شخصيت آنها وجود دارد. آنها که اهل انديشه ورزي، نقد و ايده پردازي اند، خود پذيرفته اند که سلول هاي خاکستري مغز جامعه اند و هيچ گاه نخواهند توانست نقش دست ها، پاها و حتي چشم و گوش جامعه را ايفا نمايند.
اتاق هاي فکر يا شوراهاي راهبردي را در کشوري که بيش از هر جاي ديگري از انديشه ورزي بهره برده و ساختار نظام اداره جامعه را بر محور "عقل خود بنياد" و "عقلانيت ابزاري" و "تجربه گرايي" و با شکل هرمي "انديشه- سياست – مديريت – نظارت" طراحي کرده است، امثال جان لاک، روسو، پوپر، مونتسکيو، کانت در سال هاي دور و مک لوهان ، هانتينگتون، فوکوياما، تافلر و ... در دوره گذشته و پژوهشگران و انديشمندان و ايده پردازان پنهان و فعلاً ناشناخته دوره اکنون، تشکيل داده اند که اغلب آنها عمده عمر خود را صرف مطالعه و تحقيق و پژوهش کرده اند و برخي نيز سياستمداران نابغه و موفق بازنشسته هستند که در اهداف و چارچوب هاي فکري و نظري، داراي اشتراک اند و ايده ها و انديشه شان مکمل يکديگر است. اين اتاق هاي فکر و شوراهاي راهبردي علاوه بر اين که داراي فهم تيز، فکر بلند و نگاه عميق نسبت به جهان و جامعه خود هستند، مصداق عيني از "وحدت در عين کثرت" اند که معمولاً هم هر آن چه به سياستمداران و مجريان نهادهاي حاکميتي توصيه و تجويز مي کنند، اجرا مي شود و مطمئن هستند نتيجه مطلوب براي اهداف نظام سياسي در پي خواهد داشت.
موسسه امريکن اينترپرايز، کميته خطر جاري، مرکز پژوهش هاي هادسون، بنياد سورس، بنياد اعانه ملي براي دموکراسي، سازمان ديده بان حوق بشر، موسسه بروکينز و ده ها موسسه و مرکز پژوهشي و تحقيقاتي ديگر در غرب، همان شوراهاي راهبردي، اتاق فکر و به اصطلاح تينک تانک (Tink tank) هاي نظام سياسي ايالات متحده هستند که جدا و فارغ از سياستمداران، ژنرال ها و مديران و مجريان دستگاه هاي حاکميتي به انديشه ورزي و نقد و ايده پردازي و نظريه سازي مشغولند و اين صاحب منصبان هستندکه از محصولات فکري آنان در نحوه اداره جامعه و جهان استفاده مي کنند.
براي روشن تر شدن نقش و اهميت "اطاق هاي فکر" در دنياي غرب کافي است فقط بدانيم بودجه پژوهشي يکي از دانشگاههاي امريکا – طبق اعلام رسمي نهادهاي بين المللي - با بودجه تحقيقاتي کل کشورهاي اتحاديه اروپا برابري مي کند.
آنان که داراي فکر بزرگ و فهم عميق اند، با اندک دقت و تأمل در ساختار و ماهيت امپراطوري رسانه اي غرب، اعم از شبکه هاي تلويزيوني و ماهواره اي، رسانه هاي مکتوب و ديجتيال و در رأس آنها هاليوود، از هژموني هماهنگ و دقيق و هدفمند آنها در حفظ و گسترش سلطه بر افکار عمومي جهان در مي يابند که اين مجموعه نمي تواند از اتاق هاي فکر و شوراهاي راهبردي شبکه اي و پلکاني در تعيين خط مشي و استراتژي، سياستگذاري، برنامه ريزي، برنامه سازي، توليد محتوي و کشف شيوه هاي جديد و پيچيده پيام رساني و تاثير گذاري، به طور پيوسته و مستمر بهره مند نباشد.
حال اين که وقتي پس از 30 سال خبر تشکيل شوراهاي راهبردي شبکه هاي تلويزيوني رسانه به اصطلاح ملي را مي شنويم و فهرست اعضاي اين تينک تانک (Tink tank) ها را مرور مي کنيم، به جاي اميد و شادماني، نگراني جديدي وجودمان را دربر مي گيرد. اين که اشخاص محترمي که بيشترين وقت خود را در سال هاي دور و نزديک به امور اجرايي و کارهاي مديريتي در دستگاه ها و نهادها پرداخته اند و اندک فرصتي نيز براي انديشه ورزي و مطالعه نداشته اند و هنوز هم ندارند و اساسا آدم هاي پژوهشگري نيستند يا کساني که عمده تحصيلات و مطالعات دانشگاهي و حوزوي شان در امور غيرمرتبط با مأموريت اين شوراها و اتاق هاي فکر است و مجموعه اي که وقتي در "شوراي راهبردي" گرد هم آيند، آن قدر فضاي ذهني، ديدگاه هاي فکري – فرهنگي و سليقه هاي سياسي و مشرب هاي اعتقادي شان از هم دور است که نه تنها ساعت ها و روزها، بلکه اگر هفته ها و ماه ها نيز با هم بحث کنند، به فهم مشترک از مسايل پيچيده مربوط به "رسانه ملي" و اقتضائات و الزامات و معضلات آن نخواهند رسيد، چگونه خواهند توانست در شرايط حساس کنوني راه روشني پيش پاي رئيس سازمان صدا و سيما بگذارند.
ترکيب اعضاي شوراهاي راهبردي شبکه هاي سيما نشان داد تشکيل اين شوراها بيش از آن که يک تصميم استراتژيک درون سازماني براي ايجاد تحول و بهبود وضعيت خروجي راديو و تلويزيون نظام باشد، بيشتر به سهم دهي و شريک پذيري و يک اقدام سياسي براي کاهش فشارهاي موجود بر مديريت اين سازمان در اين موقعيت خاص تعبير و تفسير مي شود.
مشکل اصلي سازمان صدا و سيما که طبق برخي تحليل ها به پاشنه آشيل نظام در شرايط کنوني تبديل شده است، نه با تغيير رييس و مديران ارشد اين سازمان و نه تأسيس چند شوراي راهبردي فرمايشي و دادن حکم مشاور و عضو شورا به دست چند مدير و چهره ذي نفوذ در دستگاه هاي ديگر، رفع و رجوع نمي شود. صدا و سيما اگر واقعاً مي خواهد رسانه ملي باشد، بايد به يک انقلاب و دگرگوني و نوسازي دروني تن دهد و هزينه اش را نيز بپردازد. اولين الزام چنين انقلابي نيز، داشتن يک مديريت با روحيه انقلابي است. مديريتي که با بينش صحيح، راه درست را پيدا کند و با اعتماد به تشخيص خود آن را بپيمايد و در اين راه گوش شنيدن هيچ توصيه و تهديدي را هم نداشته باشد تا وضعيت صدا و سيماي جمهوري اسلامي اصلاح شود.
در حال حاضر فقط مي توان گفت وقتي جاي يک اتاق فکر در راس هرم مديريت رسانه ملي خالي است، تشکيل شوراهاي راهبردي با چنين ترکيب ناهمگوني ذيل نظارت مديران شبکه هايي که مدام در حال جا به جا شدن هستند، چه محلي از اعراب دارد؟